نزدیک میشم وقتی حواست نیست...

اونقدر که مرزی جز لباست نیست...
از پشت سر چشماتو میگیرم...

بگو کیم وگرنه میمیرم...
نزدیک میشم وقتی حواست نیست...
اونقدر که مرزی جز لباست نیست...
از پشت سر چشماتو میگیرم...
بگو کیم که برگشتم، بگو وگرنه میمیرم...
منم اونکه تظاهر کرد نداره دیگه احساسی...
شاید واسه همینم هست که دستامو نمیشناسی...
منم اونکه ازت دوره ولی قهرش حقیقت نیست...
اونکه با تموم دل تنگیش تولد تو دعوت نیست...

شاید از صورت خسته ام، از این لحن غم آلودم...
بفهمی من کیم امشب، کجای زندگیت بودم...
نمیخواستم بدونی تو، چرا به گریه افتادم...
اگر اصرار میکردم، تورو از دست میدادم...

منم اونکه تظاهر کرد نداره دیگه احساسی...
شاید واسه همینم هست که دستامو نمیشناسی...
منم اونکه ازت دوره ولی قهرش حقیقت نیست...
اونکه با تموم دل تنگیش تولد تو دعوت نیست...